در ناگهان

سال انتشار: ۱۳۹۷

ناشر: آوای حنانه

میکس و مسترینگ:‌ امید اصغری، استودیو پاپ

گرافیست:‌ وحید میثاقی

مشاهده اشعار

  1. ۱ - کولی
  2. ۲ - دورادور
  3. ۳ - در این مه
  4. ۴ - حافظ
  5. ۵ - درخت
  6. ۶ - عبور
  7. ۷ - قریه
  8. ۸ -در ناگهان

parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
 

اشعار آلبوم در ناگهان

1کولی
بامن از سايه ، از تاريكي نگو
بمون تا سپيده ، از ستاره بخون
بمون تا بخونم با تو آواز كولى
از اندوه كم كن تا ستاره بمون

بگو از پرنده از آفتاب و بارون
از اون خوابِ خوبى كه ديدى برامون
من ايمان به بارونُ و دستِ تو دارم
به اون سيبِ سرخى كه چيدى برامون

بمون كه سپيدی پس كوه سياهِ
بخون كولی آواز ، كه خاموشی گناهِ

«رضا عابدین زاده»
2دورادور
دارم تو را در آینه می‌بینم
احساس کن برای تو غمگین‌ام
لبخند می‌زنم به تو دورادور
غمگین‌تر از مراسم تدفین‌ام
احساس کن بدون تو تنهایم
من می‌رود دوباره نمی‌آیم
من رفت،من نرفت،نه دل‌دل کرد
دست مرا گرفت،ولی ول کرد
اینجا بدون عشق تو می‌پوسم
هی باد را به یاد تو می‌بوسم
من خواب نیم‌روزم و بی تعبیر
رویای منتشر شده در تصویر
دارم تو را در آینه می‌بینم
احساس کن برای تو غمگین‌ام
در آینه برای تو می‌میرم
پس من کجاست،گم شده تصویرم

(رضا عابدین زاده)
3در این مه
بخت سپیدی بودم و دنیا سیاهم کرد
چون باد سرکش بودم اما سربراهم کرد
گرچه پس از تو هیچ لبخندی حقیقت نیست
اما برای خنده‌ی تو صبر خواهم کرد

در این مه
این مه آرام و سرگردان
که فصل ریزش گل‌های باران است
تو را می‌جویم و پیدا نخواهم کرد

گریبان تو در باران چه یأسی داشت
که من پنداشتم مردن چه آسان است
و‌ تنهایی من چتری نخواهد یافت
و تا جایی که خواهم رفت بی تو
غم فراوان است
باران است

گذشتم از میان باد و باران‌ها
نبودی تو
دلم از پلکانی سرد بالا رفت
ندیدی تو
که من آغاز را گفتم که پایان است
میان پیچک و اندوه باران است

(رضا عابدین زاده)
4حافظ
ما بی غمان مستِ دل از دست داده‌ایم
همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم

بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای
ما آن شقایق‌ایم که با داغ زاده‌ایم

کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه
کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم

چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم

گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح ساده‌ایم

(حافظ)
5درخت
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان

بالایی ای درخت

وقتی که بادها
در برگهای در هم تو لانه می‌کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبز فام تو را شانه می‌کنند

غوغایی ای درخت
بالایی ای درخت

وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است
در بزم سرد او
خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت

که بر جایی ای درخت
که بالایی ای درخت
که تنهایی ای درخت

«سیاوش کسرایی»
6عبور
ذهنم عبور می‌کند آرام از شقیقه‌ی باد
و من در آمدم از پا کنار آیینه
ببین که با تو چه کرده رفیق فکر زیاد

هوا چه سرد شده ببند پنجره را
چقدر رنگ تو از روزگار زرد شده
ببین که زندگی از تو چگونه دور شده

و مرگ صبح کبود کنار گلدان است
پشت واپسین لبخند
صدای باران است

عجب سماجت سردی است باد در شاخه
ببند پنجره را
چه برگ کوچک زردی است روی پله‌ی پاگرد

ذهن عبور می‌کند آرام از شقیقه‌ی باد
ببین که با تو چه کرده رفیق فکر زیاد

(رضا عابدین زاده)
7قریه
8در ناگهان
در ناگهان به پنجره خوردم پاييز را به عشق سپردم
حرف از تو بود بين اهالى
حرف از بهار بود كه مُردم
آیا جهان صدای سرم بود
دنیای زمین دور و‌ برم بود
ای کاش مرده بودم از اول
آن سیب سرخ هم اثرم بود
ديگر اثر نداشت وجودم
فرقى نداشت بود و نبودم
شايد بدون درد نمانيم
لبخند شو كه زرد نمانيم
در اين اجاق حرف زياد است
هيزم بريز سرد نمانيم

(رضا عابدین زاده)
 
 

اشعار منطبق با خوانش خواننده می‌باشد و عدم تطبیق احتمالی با نسخه چاپی شعر، تعمداً صورت گرفته است.