مسافران مردد

سال انتشار: ۱۳۹۴

ناشر: نوخسروانی باربد

میکس و مسترینگ: امید اصغری، استودیو پاپ

گرافیست: وحید میثاقی

مشاهده اشعار

  1. ۱ - هبوط
  2. ۲ - ما عاشقیم
  3. ۳ - چرا
  4. ۴ - شب کوچه
  5. ۵ - سعدی
  6. ۶ - در به درم
  7. ۷ - نامه
  8. ۸ - تصویر

parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
parallax background
 

اشعار آلبوم مسافران مردد

1هبوط
جهانِ راه ندارد، جرقه‌های امید
مسافرانِ مردد، جهانِ بی تردید

هزار خاطره از عشق و چین پیشانی
هزار و یک‌شبِ سرشار خشم و موی سپید

شکست‌های پیاپی، پر از پذیرفتن
سلام زرد درختان به بادهای شدید

نگاه خسته‌ی مرگ از فراز میدان‌ها
به بی قراریِ انسانِ سال‌های مدید

سکوت مبهم و مشکوک باد سرگردان
صدای ضجه‌ی مردی که مرده در تبعید

جهان جاری سرگرم خود، جهانِ جهان
هزارتوی مجدد، مسافران جدید

«محمدسعید شاد»
2ماعاشقیم
ای عشق! روزگار در اين فصل انجماد
تنها مرا به نام تو می‌آورد به ياد

ديگر به بی قراری خود خو گرفته‌ام
آری خوشا پرنده شدن در هجوم باد

فرزانگان اگر به خوش آوازگی خوشند
ما عاشقيم، عزت ديوانگان زياد

بگذار شادمانه بخندم كه از خودم
ديوانه تر سراغ ندارم در اين بلاد

با خود بمان و در پی هم صحبتی نباش
مردم غريبه‌اند چه اندوهگين چه شاد

«محمد سعيد شاد»
3چرا
به تاخت می‌برم اين روزها سوارم را
چرا مهار كنم روح بی‌قرارم را

برادران من ای اسبهای وحشی دشت
سپرده‌اند به ديوانه‌ای مهارم را

نشستم‌ام كه به گيسوی دوست فكر كنم
كه عاشقانه ببافم طناب دارم را

گناه عقل جهان با تو شسته خواهد شد
اگر سه بار زيارت كنی مزارم را

سلام،خسته نباشيد،از دلم چه خبر؟
چگونه می‌گذرانيد روزگارم را؟

سلام،خسته نباشيد،من دلم تنگ است
منی كه داده‌ام از دست اختيارم را

«محمد سعيد شاد»
4شب کوچه
شب از اندوه پر شد
از صدا خالی
شبِ تاريک
و حتی سايه‌ی تنهايی‌ام با من نبود آنشب
سگی ديوانه در سر داشتم
در كوچه‌ی باريک

و باران كو كه شب از روی زخمم ميگذشت آرام
و دستم كو كه در جيب كتم دنبال حرفی بود
صدايت كو كه دارد خواب می‌بيند مرا اندوه
و كو شعری كه مي خواندی برای من در آن ايام

بگو از ما چه می‌خواهد جهان
از جز تاسف هيچ
بگو از ما چه می‌خواهد جهان
از بودنِ اندک
كه باد از روبه رو می‌آمد و ديوانه‌ام می‌كرد
و تنهایی من خاموش شد در شعله‌ی فندک

شب از اندوه پر شد
از صدا خالی
شبِ تاريك شبِ شب
و من می‌امدم با زخم خود
از بوسه‌ای غمگين
و خط مبهمی از دود
سگی ديوانه در سر داشتم
در كوچه‌ی باريک

«رضا عابدین زاده»
5سعدی
عشق در دل ماند و يار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت

اي عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت

بخت و راي و زور و زر بودم دريغ
کاندر اين غم هر چهار از دست رفت

عشق و سودا و هوس در سر بماند
صبر و آرام قرار از دست رفت

گر من از پای اندرآيم گو درآي
بهتر از من صد هزار از دست رفت

سعديا با يار عشق آسان بود
عشق باز اکنون که يار از دست رفت

«سعدي»
6در به درم
از شمال تا جنوب پهن می‌شوم
جاذبه‌ی زمين آسوده‌ام می‌كند

بيست انگشتم را به بيست جهت رها می‌كنم
قلبم دربدر است

جايش را با دستم با زانويم
با سرم عوض می‌كنم

قلبم دربدر است

قلبم در سرما پهلويم نشست
در مشتم تكان خورد
و حالا مثل گل سرخی‌بر ديوار وارانه‌اش كرده‌ام

از شمال تا جنوب پهن می‌شوم
بيست انگشتم را به بيست جهت رها می‌كنم
جاذبه‌ی زمين آسوده‌ام می‌كند

«آبان صابری»
7نامه
سلام ای قديمت اناری
سلام ای كمت سوگواری

سلام ای غمت بيش از اين‌ها
سلام ای سپس بی قراری

سلام ای سرم درد می‌کرد
سلام ای شرابت خماری

سلام ای نفهميده بودم
سلام ای ... سلام آه آری

جهان در جمالش چه دارد
چه دارد به جز شرمساری

جهان اضطرابی بزرگ است
بزرگ است اما به خواری

به زيتون و دلشوره سوگند
به جان دادن از بردباری

به لبخند مردان مأیوس
به رگبارهای بهاری

به سردرد تلخی كه دارم
به لب‌های سرخی كه داری

برآنم كه ديگر بخوابم
كه ديگر... مگر می‌گذاری

بر آنم كه ديگر بخندم
چه می‌گويم اي دوست باری

چه می‌گويم ای دوست كافی‌ست
غمت را نبينم قناری ...

«محمد‌سعيد شاد»
8تصویر
خانه خالی تنهایی
مثل آیینه‌ی بی تصویر
در شب تنگ شکیبایی
عکسی آویخته بر دیوار
مثل یادی سبز
مانده در ذهن شب پاییز
دختری
گردن افراشته با بارش گیسوی بلند
پسری
در نگاهش غم خاموش پدر
و زنی رعنا اما دور
در شب تنگ شکیبایی مردی تنها
مثل اینه بی تصویر
خالی خانه تنهایی
سایه‌ی خاموش
در شب آینه می‌گرید
آه هرگز صد عکس
پر نخواهد کرد
جای یک زمزمه ساکت پا را بر فرش
این که همراه تو می‌گرید آیینه‌ست
تو همین چهره‌ی تنهایی

«هوشنگ ابتهاج»
 
 

اشعار منطبق با خوانش خواننده می‌باشد و عدم تطبیق احتمالی با نسخه چاپی شعر، تعمداً صورت گرفته است.